ریشه:زندگینامه کورش3-2
درود به شما خوبان
زندگینامه کوروش کبیر فصل 2
قسمت سوم نبرد سارد
به گفته ی هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در
حالی که هیچ یک نتوانسته بودند به پیروزی برسند ، از یکدیگر جدا شدند.
کرزوس که به سختی از سرعت عمل نیروهای پارسی جا خورده بود ، تصمیم گرفت شب
هنگام میدان را خالی کند و به سمت سارد عقب نشیند. به این امید که از یک سو
پارسیان نخواهند توانست از کوههای پر برف و راههای صعب العبور لیدی بگذرند
و به ناچار زمستان را در همان محل اردو خواهند زد و از سوی دیگر تا پایان
فصل سرما ، نیروهای متحدین نیز در سارد به او خواهند پیوست و با تکیه بر
قدرت آنان خواهد توانست کوروش را غافلگیر نموده ، از هر طرف به ایران حمله
ور شود. پس از رسیدن به سارد ، کرزوس مجدداَ سفیرانی به اسپارت ، بابل و
مصر فرستاد و به تاکید از آنان خواست حداکثر تا پنج ماه دیگر نیروهای کمکی
خود را ارسال دارند
صبح روز بعد ، چون کوروش از خواب برخواست و میدان نبرد را خالی دید ، بر
خلاف پیش بینی های کرزوس ، تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب
کرد. سربازان ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند ، بلکه با جسارت
تمام راه سارد را در پیش گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان
های صعب العبور کشور لیدی ، از دشت سارد سر درآوردند و در مقابل پایتخت
اردو زدند. وقتی که کرزوس خبردار شد که سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فائق
آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتش پیشروی کرده اند غرق در حیرت گردید.
از یک طرف هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی از اسپارت ، بابل و مصر نمانده
بود و از طرف دیگر کرزوس پس از رسیدن به سارد ، سربازان مزدوری را که به
خدمت گرفته بود نیز مرخص کرده بود چون هرگز گمان نمی کرد که پارسی ها به
این سرعت تعقیبش کنند و جنگ را به دروازه های سارد بکشانند. بنابرین تنها
راه چاره ، سامان دادن به همان نیروهای باقی مانده در شهر و فرستادن آنان
به نبرد پارسیان بود
کوروش می دانست که جنگیدن در سرزمین بیگانه ، برای سربازان پارسی بسیار سخت
تر از دفاع در داخل مرزهای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای
دشمن و توانایی مثال زدنی سواره نظام لیدی ، نگرانش می کرد. لذا به توصیه
دوست مادی خود ، هارپاگ ( همان کسی که یکبار جانش را نجات داده بود ) تصمیم
گرفت تا خط مقدم لشکرش را با صفی از سپاهیان شتر سوار بپوشاند. اسب ها از
هیچ چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی کنند و به محض نزدیک شدن به شتران ،
عنان اسب از اختیار صاحبش خارج می شود.
بنابرین سواره نظام لیدی ، هرچقدر هم که قدرتمند باشد ، به محض رسیدن به
اولین گروه از سپاهیان پارس عملاَ از کار خواهد افتاد. پیاده نظام کوروش
نیز دستور یافت تا پشت سر شتران حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب
سوار قرار گرفتند. آنگاه با این فریاد کوروش که ? خدا ما را به سوی پیروزی
راهنمایی می کند ? سپاهیان ایران و لیدی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. جنگ
بسیار خونین بود ولی در نهایت آنانکه به پیروزی رسیدند لشکریان پارس
بودند. از میان لیدیایی ها ، آنان که زنده مانده بودند ? به جز معدودی که
دوباره برای گرفتن کمک به کشورهای دیگر رفتند ? به درون شهر عقب نشستند و
دروازه های شهر را مسدود کردند. به این امید که بالاخره متحدین اسپارتی ،
بابلی و مصری از راه می رسند و کار ایرانی ها را یکسره می کنند. پس از شکست
و عقب نشینی لیدیایی ها ، پارسیان شهر سارد را به محاصره درآوردند
ادامه 24 ساعت پس از نگارش
دوشنبه 7 بهمن 1392 - 11:26:44 PM