با دادن پیام، ارسال کارت، مشاهده پروفایل و افزودن هر فرد به لیست دوستان به شما امتیاز داده خواهد شد
- میزان امتیازی که افزوده میشود بستگی به لول فردی دارد که برای او پیام میفرستید
هرچه لول او بالا تر باشد شما امتیاز بیشتری میگیرد
- امتیاز های دریافتی شما بر اساس میزان علاقه مندی شما به لول ، پوینت و لیدر بورد تقسیم خواهد شد -
- روش تقسیم هر امتیاز دریافتی و یا اعتبار های گوهر بسته به میزان لایک شما به پوینت، لول و لیدر بورد دارد
- علاوه بر ارسال پیام شما میتوانید امتیاز های خود را با خرید آنلاین امتیاز جبران کنید
- یرای افزایش امتیاز در مورد دلخواه شما میتوانید مورد دلخواه را بیشتر دوست داشته باشید -
با فعال کردن بازی، نواری در بالای صفحه به شما وضعیت امتیازهایتان را نمایش میدهد اما برای مشاهده امتیازات و رده بندی های کامل خود با فشردن دکمه "اطلاعات کامل بازی" وارد صفحه اطلاعات بازی شوید و امتیاز های خود را مشاهده یا تبدیل نمایید
امتیازات پوینت برای شما این کاربرد را دارند که میتوانید با پوینت خودتان وقتی به مقدار معینی برسد اشتراک ویژه خریداری نمایید
امتیازات لول برای شما این کاربرد را دارند که هرچه لول شما بالاتر باشد، افراد با ارسال پیام یا کارت یا افزودن شما به لیست دوستانشان امتیاز بیشتری دریافت میکنند
امتیازات لیدر بورد برای شما این کاربرد را دارند در جدول 100 کاربر برتر سایت قرار میگیرد و در صورتی که امتیاز شما بالاتر باشد در صفحه اول سایت در جدول 10 کاربر برتر سایت نمایش داده خواهید شد
اعتبار گوهر که هر روز به ازای ورود به گوهردشت به شما داده میشود در صفحه اطلاعات بازی قابل تبدیل به پوینت، لول و لیدر برد است
×
در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود
سر به تعظیمش، سراسر بابل و آشور بود
سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد
پشت بخت النصر راسائیده و بر خاک کرد
ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم
پاسدار نام پاک پارس تا همیشه ایم
شراب شیراز یکی از گونههای شراب است که از انگور قرمز که تلفیق یا پیوندی است از دو نوع انگور به نامهای موندوز بلانش و انگور دورزا که هر دو نوع در نواحی دره رون در جنوب شرقی فرانسه بار میآیند، ساخته میشود.خاستگاه اصلی شراب شیراز همانگونه که از اسم شراب پیداست به شهر شیراز در کشور ایران بازمیگردد و نام آن هم برگرفته از شهر شیراز است
با پیشینه تاریخی و اسطورهای ایران در شرابسازی، جای شگفتی نیست که اصل و منشا شراب شیراز نیز به ایران زمین نسبت داده شود. در این باره روایتهایی رواج دارد که در برخی مآخذ به آنها اشاره شده
قدیمیترین روایت این است که سپاهیان اسکندر در جریان فتوحات خود در ایران، به کیفیت مرغوب و بالای شراب پارس پی بردند و تعدادی از اصلههای تاکستان این دیار را با خود به اروپا بردند و در شمال مدیترانه کشت کردند
روایت دیگر این است که جنگجویی صلیبی به نام گی دوسترمبرگ که در سدههای میانه برای دفاع از آیین مسیحیت به خاورمیانه آمده بود، نهال یا بن تاک را در قرن دوازدهم از خاک پاک شیراز با خود به اروپا برد و آن را در کشتزارهای حاصلخیز جنوب فرانسه پرورش داد. همین انگور است که بعدها در ناحیه شمال دره رون نام شیراز یا سیرا گرفت.
آخرین داستان هم این است که پس از انقلاب اسلامی، چون تولید شراب در جمهوری اسلامی منع شده بود، برخی از مؤسسات خصوصی یا دولتی، اصلههای مربوطه را به شرکتی استرالیایی فروختند
پیشینه اساطیری شراب
در اساطیر و افسانههای ایرانی نیز کشف شراب به ایرانیان نسبت داده شده است. در برخی از افسانهها شراب یکی از نوآوریهای بیشمار شاه جمشیددانسته شده است
در کتابی به عنوان نفایس الفنون فی عرایس العیون داستان زیر نقل شده است: شاه جمشید به جمعی از زیردستان خود فرمان داد که گیاهان گوناگون را بکارند و میوه آنها را امتحان کنند. چون میوه درخت انگور (تاک، مو یا رز) را چشیدند، آن را شیرین یافتند.
جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از مدتی در عصاره انگور تغییری پدید آمد و مزه آن از شیرینی به تلخی گذاشت. جمشید در خمره را مُهر کرد و دستور داد که هیچ کس از آن افشره ننوشد؛ زیرا پنداشت که زهر است.
جمشید کنیزکی زیبا داشت که به سردردی مزمن دچار بود و هیچ پزشکی درمان او نتوانسته بود. کنیزک که از زندگی سیر شده بود، بر آن شد که با نوشیدن قدری از آن زهر خود را از عذاب زندگی راحت کند. قدحی چند از محتوای خمره نوشید. نخست سست شد و سپس به خوابی سنگین فرو رفت
اطرافیان جمشید یقین کردند که کنیزک مرده و به دیار نیستی شتافته است؛ اما روز بعد آن زیبارو از خواب بیدار شد، آن هم به گونهای که از شادی و شعف بر پای خود بند نبود! سردرد قدیمی او نیز برای همیشه درمان شد. جمشید که از خاصیت نوشابه تازه به وجد آمده بود، دانست که به مشروبی گوارا و نشاطبخش دست یافته است. جشنی بزرگ به پا کرد و در آن خود و اهالی کشور به میخواری پرداختند.
حکیم عمر خیام در رساله نوروزنامه کشف شراب را به شاه شمیران از بستگان جمشید نسبت میدهد
عمر خیام در نوروزنامه در بخش گفتار اندر منفعت شراب آورده است که: دانایان طب چنین گفتهاند که هیچ چیز در تن مردم نافعتر از شراب نیست، خاصه شراب انگوری تلخ و صافی
خدایا زن شدم تا بر سرم کوبند؟ خدایا زن شدم تاهر کجا دیدند لازم هست به احساسم،به فهمم، یا به قلبم زور گویند؟ خدایا زن شدم تا که مرا جنسیت دوم بدانند؟ خدایا زن شدم تا که پدر،همسر ، برادر و از بدبختی ام مردان دیگر مرا صاحب شوند و مالکم باشند؟ مرا زن آفریدی تا که ناموس همین مردان نامردت شوم؟ به جرم یک نگاه پاک و ساده،عاشقانه،بچگانه همین مردان نامردت،به نام من به جان یکدگر افتند و جان یکدگر گیرندو روحم را بیازارند؟ نخواهم غیرت کور و تعصب های بیجا را همین هایی که می گویند : نادانی و احمق همین هایی که می گویند : صلاحت را نمی دانی همین هایی که می گویند : تو بنشین ساکت و خاموش به جایت هر کجا لازم شود تصمیم می گیریم همین مردان نامردی که ناقص عقل خوانندم در اوج شور ناپاک هوسهاشان در اوج شهوت و لذت مرا یک همنفس دانند زبان ریزند و از من کام گیرند چرا قلب مرا سرشار از احساس آفریدی؟ که زیر دست و زیر پای این مردان نامردت شود خرد؟ نمی خواهم دگر قلبی پر از احساس و گرما را لطافت را به من دادی که روحم را به زیر تلخی مشت و لگد گیرند؟ نمی خواهم لطافت را خداوندا ظریفم کرده ای تا آن که جسمم را به زیر سردی باد کتک گیرند؟ نمی خواهم ظرافت را هراس از لکه ننگی به دامانم مرا تا اوج بی شرمی و وحشت می برد پیش نمی خواهم نجابت را چه کارم آید این چشمان شهلا چون که باید کور و کر باشم؟ خدایا زن شدم ، اما نمی خواهم که خر باشم خدایا زن شدم تا آن که تعبیر نگاه من شود یک تیر زهرآلود شیطانی خدایا زن شدم تا آن که تعبیر نیاز من به عشق شود امیال نفسانی؟ خدایا زن شدم آخر برای شستن و جارو زدن؟ زاییدن و زانو زدن؟ خدایا زن شدم تا خدمت مردان نامرد تو را گویم؟ خدایا خوب می دانم که تو مردی- که نامردی ببین با سرنوشت زن چه ها کردی، چه ها کردی
جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم بی خیال همه کس باشم و دریا باشم دائم الخمرترین آدم دنیا باشم آنقدر مست که اندوه جهانم برود استکان روی لبم باشد و جانم برود برود هر که دلش خواست شکایت بکند "شهر باید به من و مستی ام عادت بکند"
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان شیشه دردی به دست سر به بازار قلنــــــــــدر در نهـــــم پس به یک ساعت ببازم هر چه هست پرده پنـــــــــــــــــدار می باید درید توبـــــه زهـــــــــاد می باید شکست
سلامتی تو تو/ی که عشق را به من بخشیدی سلامتی تو تو/ی که نگاهت را به من بخشیدی سلامتی تو تو/ی که اسمت را به رویاهایم بخشیدی سلامتی تو تو/ی که آرامش را به من بخشیدی سلامتی تو تو/ی که دو بهار زندگیم را رنگ و بوی زندگی بخشیدی سلامتی تو یک بغل گل سرخ
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
ه سلامتی دخترای ایرانی که نه میتونن برن استادیوم نه پیستِ اسکی نه قهوه خونه نه زیرِبارون بدون روسری نه با بوتِ زیر زانو بیرون نه با دوس پسرشون تو خیابون نه تنها تو کوچه نه