×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ریشه:زندگی در مریخ2027

× در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود سر به تعظیمش، سراسر بابل و آشور بود سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد پشت بخت النصر راسائیده و بر خاک کرد ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم پاسدار نام پاک پارس تا همیشه ایم
×

آدرس وبلاگ من

risheh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ramtin_t

بردی از یادم

بردی از یادم، دادی بر بادم، با یادت شادم

دل به تـو دادم، در دام افتادم، از غـم آزادم



دل بـه تو دادم، فـتادم به بـنـد

ای گل بر اشک، خونینم بخند



سـوزم از سـوز، نـگـاهـت هـنـوز

چشم من باشد، به راهت هنوز



چه شد آن همه پیمان، که از آن لب خندان

بشنیدم و هرگز، خبری نشد از آن



کی آیی به برم، ای شمع سحرم

در بزمم نفسی، بنشین تاج سرم

تا از جان گذرم



پا به سرم نه، جــان به تـنـم ده

چون به سر آمد، عمر بی ثمرم


نشسته بر دل غبار غم


زان کـه مـن در دیـار غم

گـشـتـه ام غمگسار غم



امید اهل وفـا تویی

رفـتـه راه خطا تویی

آفـت جـان مـا تویی



بردی از یادم، دادی بر بادم، با یادت شادم

دل به تو دادم، در دام افتادم، از غم آزادم



دل بـه تـو دادم، فـتـادم بــه بـند

ای گل بر اشک، خـونـیـنم بخند

سـوزم از سـوز، نـگــاهـت هنوز


چشم من باشد، به راهت هنوز

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه �تنهایی � شایسته رفاقت باشد

فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !
به یکبــاره جــا خــوردم�
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادی!

و صـــدای گامهای غریبه ای که به سلـول من می آمـــد

دوشنبه 5 آذر 1391 - 11:11:31 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mushtaq.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 5 آذر 1391   12:30:21 PM

آخرین مطالب


زندگی در مریخ2027


ریشه:انتخاب


ریشه:مسمومیت دارویی


ریشه:زنگ خطر


ریشه:استر افسانه یا واقعیت؟


ریشه:خرم یا استر؟


ریشه:بنیانگذاز جنگهای پارتیزانی


ریشه:زالو درمانی


ریشه:شیزوفرنی


ریشه:عشق باور نکردنی در قبر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

331658 بازدید

708 بازدید امروز

768 بازدید دیروز

2890 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements