×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ریشه:زندگی در مریخ2027

× در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود سر به تعظیمش، سراسر بابل و آشور بود سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد پشت بخت النصر راسائیده و بر خاک کرد ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم پاسدار نام پاک پارس تا همیشه ایم
×

آدرس وبلاگ من

risheh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ramtin_t

داستانهای کوتاه 8

اینم آخر عاقبت شک کردن بیخود یه زن به همسرش

زنه ديروقت به خونه رسيد آهسته كليد رو انداخت و درو باز كرد و يكسر به اتاق خواب سر زد

ناگهان بجاي يك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب ديد

بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جايي كه ميخوردند ان دو را با چوب زد و خونين و مالي

كرد.

بعد با حرص بطرف آشپزخانه رفت تا آبي بخورد با كمال تعجب شوهرش را ديد كه در آشپزخانه نشسته است.


شوهرش گفت سلام عزيزم!

پدر و مادرت سر شب از شهرشون به ديدن ما اومده بودند چون خسته بودند بهشان اجازه دادم تو رختخواب ما

استراحت كنند


راستي بهشون سلام كردي

مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ

به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم . او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به

همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.


زن نیز قول داد که چنین کند.

وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر

بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق

را هم در تابوتش بگذارم.

دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن

مرحوم عمل کردی؟

زن گفت : من یک زن مقید و متعهد ام و نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که

تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.

البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل چکی به

همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن

را خرج کند .

===========================================================================

زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.

زاهد گفت: �اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود�.

آسیابان گفت: �تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.�

============================================================================

===========================================================================

چهارشنبه 17 بهمن 1391 - 6:01:10 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://risheh.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 18 بهمن 1391   11:37:45 PM

درود به شما دوستان گرامی

سپاس گذارم از حضور گرم شما عزیزان

pp

ppkk

http://bime.gohardashtvip.com

ارسال پيام

پنجشنبه 18 بهمن 1391   2:58:01 PM

alt

http://moshkina.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 18 بهمن 1391   12:26:45 AM

ممنون دوست گرامى مطلب جالبى بود  

آخرین مطالب


زندگی در مریخ2027


ریشه:انتخاب


ریشه:مسمومیت دارویی


ریشه:زنگ خطر


ریشه:استر افسانه یا واقعیت؟


ریشه:خرم یا استر؟


ریشه:بنیانگذاز جنگهای پارتیزانی


ریشه:زالو درمانی


ریشه:شیزوفرنی


ریشه:عشق باور نکردنی در قبر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

328931 بازدید

163 بازدید امروز

115 بازدید دیروز

565 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements