×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ریشه:زندگی در مریخ2027

× در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود سر به تعظیمش، سراسر بابل و آشور بود سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد پشت بخت النصر راسائیده و بر خاک کرد ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم پاسدار نام پاک پارس تا همیشه ایم
×

آدرس وبلاگ من

risheh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ramtin_t

چای خواستگاری

چشم در چشم دلبرش دوخت و آرام گفت: دوستت دارم ولی, زیبای من آیا عشق دیوی را باور می‌کنی؟
با لبخند گفت: ‌عشق از دیوصورتان بعید نیست عزیزم, از دیوسیرتان محال است.
و دیو عاشق دیگر دیو نبود
.

مادرش میگفت: "دخترم! بگذار راحتت کنم تمام زندگی آینده ات بستگی به همین چند دقیقه چای آوردن دارد. پایت را که از آشپزخانه گذاشتی بیرون اول خوب همه جا را نگاه کن بعد سرت را پایین بنداز و با صدای آرام بگو سلام! نمیخواهم پشت سر دخترم حرف درست کنند که چقدر خودخواه و بی تربیت بود. یک وقت هول نشوی! رنگت عوض میشود با خودشان میگویند: "دختره آدم ندیده است" سینی چای را محکم بگیر مثل دفعه قبل نشود که دستت بلرزد و آقای داماد را شرمنده کنی. حواست جمع باشد اول بزرگتر. یک وقت نبینم که سینی را یکراست بردی جلوی آقای داماد فکر میکنند که حالا پسرشان چه آش دهان سوزی است. آرام و باحوصله راه برو دوبار کمتر تعارف نکن سرت را بلند نکن آرام حرف بزن حتی اگر جک هم تعریف کردند نخند و گرنه از فردا رویت عیب میگذارند که دختره بی حیا و پر رو بود. عزیزم! میدانم که سخت است ولی چند دقیقه بیشتر نیست. تحمل کن از قدیم گفته اند: "در دروازه شهر را میشود بست ولی در دهان مردم را نه..."
 لحظه موعود فرا رسیده بود دستورها را مو به مو اجرا میکرد سینی چای را دو دستی چسبیده بود سعی کرد به هیچ چیزی فکر نکند شانه هایش را پایین انداخت محکم و استوار قدم بر میداشت. همه چیز روبراه بود چند قدم بیشتر راه نرفته بود چشمش به مادر داماد افتاد که چادرش را جلو کشیده بود و در گوش دخترش پچ پچ میکرد
 گوشهایش را تیز کرد صدای مادر را شنید که میگفت ": ماشاالله هزار ماشاالله همچین چایی میاورد که انگار نسل اند نسل قهوه چی بوده اند
...

گفت به من بگو چکار کنم تا برای یک بار عاشق بشم و عاشق بمونم ؟

گفتم وقتی عاشق شدی دیگه به کسی نگاه نکن تا عاشق دیگری نشی ... روز بعد که دیدمش دیگه نگاهم نمی کرد.

شنبه 13 بهمن 1391 - 1:00:06 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://risheh.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 14 بهمن 1391   2:52:00 PM

sepasgozaram az hozoretan

banu moshkina

banu  niloofar

banu  farzaneh

banu nastaran

banu parisa

vatamame dustani ke khandand va nazar nadadan

va anan ke  kart ferestadan  va payam dadan az hameye shoma bozorgvaran sepas gozaram

http://moshkina.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 14 بهمن 1391   12:13:05 AM

ممنون دوست گرامى , همه ى مطالبتون قابل تامل اند  

با ارزشترين هديه هستى آرامش است , برايتان آرزومندم

http://donyayeman.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 13 بهمن 1391   10:53:13 PM

salam duste xubam,dastane zibaei bud

natije migirim  kesani k be donbale irad gerftan hastan,hatman harfi baraye azordane ensan peida xahand kard

http://farzaneh6211.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 13 بهمن 1391   12:47:17 PM

سلام بر دوست گرامی

داستان زیبا و جالبی بود از خوندش لذت بردم

 ممنون وموفق باشید

http://risheh.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 13 بهمن 1391   12:22:19 PM

با درود خدمت دوستان همیشه سبز

بانو پریسا شما لطف دارید  همیشه با حضور ونظرات زیبا ما رو شرمنده میکنید

درود به شما بانو نسترن اگه اسم شما رو اشتباه نگفته باشم بانوی بزرگوار

داستان نتیجه گرا بود و ادامه نداره دیدید که به هر حال عروس خانوم حرف و خورد کسی که بخواد ایراد بگیره به حرحال کارش رو انجام میده سپاس از حضور و توجه شما

آخرین مطالب


زندگی در مریخ2027


ریشه:انتخاب


ریشه:مسمومیت دارویی


ریشه:زنگ خطر


ریشه:استر افسانه یا واقعیت؟


ریشه:خرم یا استر؟


ریشه:بنیانگذاز جنگهای پارتیزانی


ریشه:زالو درمانی


ریشه:شیزوفرنی


ریشه:عشق باور نکردنی در قبر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

330317 بازدید

135 بازدید امروز

473 بازدید دیروز

1664 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements